پرسپولیس_الهلال مسابقه بسکتبال❤
سلام سلام قشنگای من😁
این روزا شاهد برگشتن من هسین که؟
یدونه ۲۵ ام پست گذاشتم البته رمز دار بود
دیگه کلا نمیخوام خیلی خاطره بی رمز بزارم بیشترش رمز داره
چون زیادن و خسته میشین
پستای کوتاه و بی رمز هم براتون میزارم
الان اومدم با خاطره پرسپولیس و الهلال😂
و فرداش😉
خب من راستش از وقتی فهمیدم زمان بازی کیه منتظر این بازی بودم😶
و زمان به سرعت برق و باد گذشت و زودی ۲۴ مهر شد
بماند حالا ۲۳ مهر جشن ماهگرد برد دقیقه نودی گرفتیم با غزل😂
۲۴ مهر شنبه بود
صبح پاشدم و کلاسمو رفتم
تا شب کارامو کردم
مشقای ریاضی و جزوه فیزیک رو نوشتم
قرار بود جزوه زیستم بنویسم ولی وقت نشد
ساعت 9و نیم بازی شروع میشد
رفتم نشستم جلو تی وی با دفتر و خودکار برای جزوه زیست😂
یه سرم تو دفتر بود یه سرم تو تی وی😑
دقیقه ۲۸ بود که گل خوردیم و من همون لحظه اخرین کلمه جزوه مو نوشتم/:
خیلی نفهمیدم که چجوری گل خوردیم چون عجله داشتم فقط جزوه رو تموم کنم😐
گل رو ناصر الدوسری زد🌹
طی تحقیقات ایشان مصدوم بوده و ۱۰ روز قبل بازی خوب شده است/:
ایشالله خوب نمیشدیییییی😐🗡
خیر سرم میخواستم تخمه هم بخورم گپ هم برم
دیگه بعد گل تخمه پایین نرفت😐😂
گپ هم آلا بست حالا😐😂
و من ماندم و عارفه و غزلی که آن نبود
گل دومو گومیس زد خاک تو سرش/:
نمیدونم دقیقه چند
تا قبل گل دوم میگفتم حالا ما که ۲ تا گل نمیزنیم یدونه رو بزنیم بره پنالتی😐😂
دیگه بعد گل دوم نا امید شدم
با عارفه هم هی فحش میدادیم😂
از همه بیشتر خوشحالی های گوریلی گومیس رو مخم بود/:
بعد دیگه گل سومو که زدن پیوی عارفه ترکید از فحش بع گومیس😂
چون اینم گومیس زد
البته من در کانال استقلالی هم بودم ببینم چی میگن😂
اصن واقعا متاسفم براشون که یذره شعور و ادب ندارن/:
با هر گل الهلال میترکید کانال
ینی واقعا نمیفهمن این بازی ایران و الهلاله/:
چون شما که ماشالله حذف شدید
و فقط پرسپولیس مونده
یجوری طرفداری الهلال میکنن انگار عربستان دوست و رفیق ماس/:
بعد حالا از کری های بعدش نگم😂
ادم بخدا خندش میگیره
انگار نه انگار خودشون از همین تیم و از همین گومیس خوردن😐😂
والا
من که سر بازی استقلال و الهلال خیلی ناراحت شدم با اینکه شاید خودمون فردا میباختیم و استقلال میرف بالا اگه میبرد
حالا ولش😂
گپ هم تا فردا صبح باز نشد بخاطر پیشگیری از یه سری دعوا😂
البته ترانه جانمم تو کانال میگفت چیز و قبل گل دوم امید میداد😂
اخرشم نوشت الله اکبر🙂😂
و اینطوری به پایان رسید ۲۴ مهرمون و یه جنگ بسیار نابرابر که فکر میکنم اینجا جاس نیس بگم چی و چی و چی🙂
بریم ۲۵ مهر
اول اینکه امروز ۳ ماهگی زهرا سادات بود مبارک باشه کوچولویی که داری بزرگ میشی🙂
و البته تولد قشنگگ ممنننممن دانیاللللل تولد ۲ سالگیت مبارک باشه پسر قشنگ🤗💕
۲ سال گذشت ومن هنوز ندیدمت از نزدیک زودی بیا پیشمونا😢
اخراش عکسا رو میزارم
امروز صبح وسط کلاس مامان اومد گفت خانم گفته امروز ساعت ۵ و نیم تا ۷ بازی دوستانه اس بین ما و باشگاه هدایت
و اسم ۸ نفرو گفت که اگه تونستن بیان
من و نرگس و فرزانه و فاطمه خواهر نرگس و یاسمن و راحیل یعنی ۶ نفر اعلام امادگی کردیم
من ساعت ۵ و ربع رسیدم اونجا
همون موقع کع رسیدم ۴ نفر هدایتی اومدن
بعد نرفتم تو چون دیدم هیچکی از ما نیومده
یکم صبر کردم و نرگس اومد
منتظر موندیم تا بقیع بیان
همینطوری هدایتی میومد😐
ما گفتیم خدایا اینا چقدر زیادن ما کلا ۶ نفریم
واقعا حدود ۱۵ نفر بودن
بعد دیگه یاسمن اومد و ما رفتیم گرم کنیم
اول دویدیم و کششی رفتیم
بعد یکم شوت کردیم
و ۲ به ۲ مسابقه گرفتن توپ گذاشتیم
من و فاطمه
نرگس و فرزانه
دیگه یاسمن و راحیلم اومدن
و بعدشم زینب اومد
البتع زینب قرار نبود بیاد ولی اومد خوبم شد که اومد
دیگه خانم هم اومد اخر از همه
یعنی نگم حلقه هاش به درد جرز دیوار میخورد/:
از بس بالا بود یک
اصن پایه ثابتی نداشت
و وقتی توپو میزدی میلرزید
و واقعا باید خیلی رو اون حلقه ها تمرین کرده باشی تو شوتات گل بشه
بعد هیچی دیگه
کوارتر اول من نرفتم تو
خودم البته نرفتم چون استرس داشتم😐😂
بد باختیم ۴ بر ۱۱
بعد کوارتر اول یه چیزی شد قرار بود بازی کنسل بشه
بعد دیگه درست شد
کوارتر دوم شروع شد و ما خیلی خوب برگشتیم
بازی شد ۱۳ بر ۱۵ به نفع ما
ولی دیگه اخرای بازی ۲ تا زدن و ۱۷ و بر ۱۵ اینم باختیم
انقدر یعنی وحشی بودن ادم میخواست اصن بازی نکنه باهاشون
یه خطاهایی میکردن
دیگه تا کوارتر اخر هی جای من و فرزانه عوض میشد فقط
و اونا همش تازه نفس میفرستادن و تعویض میکردن و ما ۴ نفرمون از اول تا اخر بازی کردن😐
خلاصه هیچی دگه
کوارتر اخر نفسامون بالا نمیومد ۱۰ تا خوردیم
و ۱۷ بر ۲۷ باختیم😐😂
بعد دیگع هیچی دیگه😂
باختیم و برگشتیم خانه
قبل اینکه برم محدثه اومد
وقتی برگشتم خونه یکم بازی کردیم و سریع خوابم برد خیلی خسته بودم🙂😂
و اینم خاطرات این ۲ روز🙂😂
گفتمم که امروز با یه استقلالی دعوا کردم اصن یه وضعی😂
خب بریم اول یه عکس ببینیم بعد عکس تبریک نینی وبلاگ
حالا تبریک نی نی وبلاگ برای تولد ۲ سالگی دانیالی🙂
و پایان پست
خدایا مرسی بخاطر تمام نعمت های قشنگت💕
پ.ن امروز مورخ ۲ آبان ۱۴۰۰ اومدم چند کلمه نوشتم و عکسا رو بارگزاری کردم و بعد ۳ روز تکمیل کردم پستو😂
زهرا تا این لحظه ۱۲ سال و ۸ ماه و۲۱ روز سن دارد