خاطره 24 تیر1400^(دربی 96)
سلام مهربونا^^
امید وارم حال دلتون خوب باشه
خب من اومدم خاطره دیروز رو بگم
دیروز دربی بود و من خیلی ذوق داشتم براش چون تازه فن پیج پرسپولیس شدم و میخواستم پست برد دربی رو بزارم
من عصر وقتی همه کارامو کردم رفتم نقاشی کشیدم بعد چند ماه
یه نقاشی یونیکرنی خوشگل که خیلی وقت برد و همش پاک کردم و دوباره کشیدم ولی اخرش عالی شد
حالا عکساشو بعدا تو همین پست ویرایش میکنم و میزارم
مامان و بابا هم میخواستن برن بیرون با داداشیا
ولی من برای دربی موندم
تا دربی شروع بشه یه نقاشی دیگه هم کشیدم الماس رنگ ابی
رفتم پفیلا و خوراکی اماده کردم تا شروع بشه
نیمه اول کسل کننده شو دیدم و خانواده برگشتن
نیمه دوم شروع شد اونم دیدیم این نیمه بهتر از اولی بود
منم حسم میگفت استقلال میبره چون خوابشم دیده بودم
30 دقیقه وقت اضافه هم دیدم یعنی 120 دقیقه رو بی وقفه دیدم
ولی پنالتی هارو نتونستم ببینم و رفتم تو اتاقم
و گوشامم گرفتم تا نشنوم من کلا برای پنالتی ها اینطورم نمیتونم ببینم و بشنوم
حالا دیگه این دربیییی بود
یه لحظه گوشمو ول کردم و گزارشگره همون لحظه گفت پرسپولیس گل رو خراب کرد
دوباره گوشامو گرفتم و اخرش بابام گفت تیمت باخت
نمیدونم چرا ولی ناخوداگاه گریه ام گرفت اصلا نمیدونم برای چی
حالم خراب بود چون خیلی برای این دربی شوق و ذوق داشتم
رفتم بخوابم ولی نمیشد همش قیافه های استقلالی ها میومد جلو چشمام
اخرش اروم شدم و خوابیدم
حالا امروز برم پنالتی هارو ببینم و اینکه من تعجب کردم قائدی و ال کثیر خراب کردن اخه این 2 تا خیلی قوی ان
ولی من میدونم ما هنوزم بهتریم اقا یحیی تنها نیست ما باهاشیم
ما داریم میریم برای دبل نه هتریک نه پوکر نه نمیدونم چیه قهرمانی لیگ
برای پنجمین بار متوالی داریم قهرمان میشیم
جام حذفی که چیزی نیست
ولی خدایی بازی کسل کننده ای بود من حتی اگر پرسپولیس هم تو پنالتی میبرد همینو میگفتم خداوکیلی
خیلیا برای زمین زدن اقا یحیی تلاش کردن ولی مربی ای که قهرمانمون داره میکنه تو لیگ ولی تیمش تو ضربات پنالتی باخته رو دارن میگن مربی بدیه و من از همینا دلم میگیره
ببینیم قهرمان که میشه جام حذفی و لیگ
خب دیگه همین فقط میخواستم خودمو خالی کردم
من فن پیجم تو روبیکا و با غزل و صبا و خیلیای دیگه میدونیم میتونیم
غزل که عشق منههههههه
امروزم تولد زینب نفسی منه تولدت مبارک خوشگل من تولد 7 سالگیته ایشالله هزار سالگیتو جشن بگیریم دلبر جانم
زینب خواهر زهراس ولی من عاشقشم مثل خواهرمه جیگر
واو تولد زهرام هم 19 روز دیگسسس
امروز انءشالله زهرا ساداتم به دنیا میاد کسی که من مشتاقم برای اومدنش
اخه وقتی خالم عروس دومش زاهده خانم رو گرفت من از اول خیلی زاهده خانم رو دوست داشتم اونم منو دوست داشت
تقریبا 4 سال میگذره با عقدشون رو رفتیم وقتی 8 سالم بود
جشنشون رو یادم نیس عروسی شون هم فکر کنم 10 سالم بود
اره سال 97 بود و ساره قشنگم 1 سالش بود دستشو گرفته بودم و دور عروس میچرخیدیم
الانم بچشون داره بدنیا میاد زهرا ساداتم
صبح مامانی زنگ زد و گفت بردنش بیمارستان
حالا انءشالله سالم بدنیا بیاد و هرچه زودتررر
من هنوز بدنیا نبومده میخوام براش تولد شمار بزنم خخخ
خب حالا شما بعد این پست شاهد تولد شمار زهرا سادات هستین^^
جشن تعیین جنسیتش هم بهمن بود که رفتیم
خب اینم ازین پست
عکسای نقاشی هارو تو همین پست اپلود میکنم
عکس خوراکی هاهم تو یه پست دیگه جداگانه میزارم
خدانگهدار^^
پ ن امروز مورخ 25 تیر 1400 ساعت 15 و 56 دقیقه
زهرا تا این لحظه 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن دارد^^
اینم عکس مربوط به دربی
فقط شهریار چجوری افتاده کلا نمیدونم چرا بیچاره خیلی بد میفته😘
یکیم نمیدونم کنار سیامک و سرلکه فکر کنم اونم بد افتادهه😇
کلا هیچکی زیاد خوب نیفتاده همه دارن یه طرف دیگه رو نگاه میکنن
سلام
امروز 5 مرداد بریم نقاشی های روز دربی رو ببینیم
وسایل
طرح اولیه
دورگیری با راپید
رنگ امیزی
جزیات ستاره
نقاشی یونیکرنی جان
و نقاشی الماس ابی