یک سالگی وبلاگ من^^
یک سال میگذره از اون روزی که من به عشق نینی تو راهی مون وبلاگ زدم تا خاطراتشو ثبت کنم
هنوز نینی 4 ماه تو دل مامانی بود و حتی جنسیتش مشخص نبود
قرار بود 5 مرداد جنسیت نینی مون مشخص بشه و من اون روز اولین پست رو برای نینی مون بزارم
چند تایی پست خاطرات مختلف نوشتم ولی هیچکدوم هنوز برای نینی مون نبود
تا اینکه نینی مون 30 تیر از توی دل مامانی پر کشید پیش خدا
و 1 مرداد وبلاگ من بخاطر اینکه یه وب دیگه زدم بسته شد...
اره اون وبلاگ فهمید نینی مون رفته... و دیگه هیچ بچه ای نیس که خاطراتش تو اون وبلاگ باشه...
من چند روز بعد وبلاگ دیگه ای زدم و خیلی وقت داشتمش 41 پست گذاشتم توش
ولی اونم بسته شد
بعد دوباره یه وبلاگ دیگه زدم و اونو زمان زیادی نداشتم و پست زیادی توش نزاشتم و اونم بسته شد
تا چند ماه وبلاگ نزدم و بالاخره این وبلاگو تو اردیبهشت زدم^^
و خداروشکر بسته نشده انء شالله هم که نمیشه
اگه تا الان وبلاگام بسته نشده بود حدود 100 و خورده ای دنبال کننده داشتم
ولی انءشالله این وبلاگمم به تنهایی زیاد تر از اونام بشه
من تصمیم گرفتم اگه این وبلاگ بسته نشه خاطراتم رو همیشه توش ثبت کنم
خاطرات دانشگاه و ازدواج و بچه هام و زندگیم و شاید خاطرات نینی جدید خانواده مون در سال های اینده
من با نینی وبلاگ خیلی وقته اشنام از وبلاگ یه دختری به اسم هلیا که تولد 2 سالگیشو دیدم تو گوگل و وارد وبلاگش شدم
اما بلد نبودم وبلاگ بزنم ولی پارسال تا یاد گرفتم وبلاگ زدم
هلیا 20 اردیبهشت 10 ساله شد ولی وبلاگش 5 ساله که خاطره ای توش ثبت نمیشه
به هر حال از نی نی وبلاگ خیلی ممنونم که این سایت رو ساختن برای ثبت خاطره های شیرینی که ثبت کنیم و شاید بعدا یادمون نیاد و با خوندنشون کلی خاطرات برامون زنده شه
مرسی نینی وبلاگ
مرسی دوستای گلم که از اول وبلاگ همراهمید^^
خدانگهدار مهربونای من
امروز مورخ 22 تیر 1400 ساعت 15 و 36 دقیقه اس
و من پست رو تاریخش رو 20 تیر زدم
زهرا تا این لحظه 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن دارد^^
وبلاگ من تا این لحظه 1 سال و 2 روز سن دارد