May^zahraMay^zahra، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
داداش علی^^داداش علی^^، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
داداشی محمد^^داداشی محمد^^، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
sisters^^mohaddese  دختر عمه جانمsisters^^mohaddese دختر عمه جانم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
زینب دختر عمه مهربون من^^زینب دختر عمه مهربون من^^، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
ساجده دختر عموی عزیزم^^ساجده دختر عموی عزیزم^^، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره
خانم فاطمه دختر عمه ی مهربونم^^خانم فاطمه دختر عمه ی مهربونم^^، تا این لحظه: 23 سال و 23 روز سن داره
حانیه دختر عموی خوش قلب من^^حانیه دختر عموی خوش قلب من^^، تا این لحظه: 22 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
sisters^Arefe رفیق مهربون منsisters^Arefe رفیق مهربون من، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
رفیق عزیزم زهرا جونم^^رفیق عزیزم زهرا جونم^^، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
رفیق خوبم بیتا جونیم^^رفیق خوبم بیتا جونیم^^، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
دوست عزیزم نرگس جانم^^دوست عزیزم نرگس جانم^^، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
سارای عزیزم رفیق مهربونم^^سارای عزیزم رفیق مهربونم^^، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره
دوستم فائزه جانم^^دوستم فائزه جانم^^، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
نگار دوست درس خون من^^نگار دوست درس خون من^^، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
حنانه جانم^^حنانه جانم^^، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
ستایش جانم^^ستایش جانم^^، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
سحر ناز جانم^^سحر ناز جانم^^14 سالگیت مبارک
کیان کوچولو^^کیان کوچولو^^، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
سینا کوچولو^^سینا کوچولو^^، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
دانیال کوشولوم^^دانیال کوشولوم^^، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
ساره جونیم^^ساره جونیم^^، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
امیر حسین کوچولو^^امیر حسین کوچولو^^، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
فاطمه سادات اجی امیر حسین^^فاطمه سادات اجی امیر حسین^^، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره
وبلاگ من از اولین وبلاگ^^وبلاگ من از اولین وبلاگ^^، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
بابا جونم^^بابا جونم^^، تا این لحظه: 44 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
مامان مهربونم^^مامان مهربونم^^، تا این لحظه: 39 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره
مهدیه دختر داییم^^مهدیه دختر داییم^^، تا این لحظه: 22 سال و 17 روز سن داره
فرزانه دختر داییم^^فرزانه دختر داییم^^، تا این لحظه: 20 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
غزل جانم دوست مجازیم^^غزل جانم دوست مجازیم^^، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه سن داره
علی کوچولو^^علی کوچولو^^، تا این لحظه: 3 سال و 11 روز سن داره
زینب جانم^^زینب جانم^^، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
فرزانه جانم^^فرزانه جانم^^، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
زهرا سادات قشنگم^^زهرا سادات قشنگم^^، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
مشکات کوچولو^^مشکات کوچولو^^، تا این لحظه: 3 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
حسنا جانم^^حسنا جانم^^، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
یاسمین جانم دوست مجازیم^^یاسمین جانم دوست مجازیم^^، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
یاسمین قشنگم^^یاسمین قشنگم^^، تا این لحظه: 16 سال و 2 روز سن داره
صبا جانم دوست مجازیم^^صبا جانم دوست مجازیم^^، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
درسا کوچولو^^درسا کوچولو^^، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
رضوانه کوچولو^^رضوانه کوچولو^^، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
دومین علی کوچولو^^دومین علی کوچولو^^، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
مبینا جانم^^مبینا جانم^^، تا این لحظه: 10 سال و 21 روز سن داره
فاطمه کوچولو^^فاطمه کوچولو^^، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات پرتقالی یک دختر^^

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست...!

جشن عید غدیر مصلی قدس^^

سلاااام من اومدم خاطره دیروز 5 مرداد جشن عید غدیر رو بگم خب ما ساعت 5 با مامانی و بابایی و داداشیا راه افتادیم طرف مصلی که اول منو برسونن وسط راه از بستنی خوشمزه ولایت بستنی سنتی نونی گرفتیم خیلی خوب بود جاتون خالی عشقام بعد من رفتم مصلی از خادم پرسیدم و گفتن برید طبقه بالا رفتم و دیدم اون مکانی که روز دختر بود نیست برگشتم پایین و دوباره پرسیدم دوباره رفتم بالا دیدم هم نمایشگاه اونجاس و هم جشن و خانم شکوریان دارند سخنرانی میکنند نشستم و به حرفاشون گوش داد به همه بستنی میدادن ولی نمیدونم کجا و من برنداشتم جشن که تموم شد پاشدم رفتم نمایشگاه که کتاباشون 50 درصد تخفیف داشت مثل پارس...
6 مرداد 1400

^^خاطره 29 و 30 تیر(عید قربان)^^

سلام عشقای من^^ خب من بعد چند روز اومدم خاطره 29 و 30 تیر رو بگم که مصادف با عید قربان بود 29 تیر صبح که پاشدیم مامانی گفت بریم فروشگاه خرید منم که خوشحالللل چون و عاشق خرید و خوراکی ام اماده شدیم و رفتیم فروشگاه جانبازان ما همیشه فروشگاه کوثر میریم ولی اندفعه چون بابایی و داداشی کفش میخواستن رفتیم جانبازان اول کفش خریدیم و رفتیم قسمت مواد غذایی اونجا یه عالمه خرید کردم البته داداشیا هم کردن علی که خیلی کم خوراکی میخره اینا رو خرید_ نوشابه_2 بسته شکلات لواشکی_دنت توت فرنگی محمد_کروسان شکلاتی_2 بسته پاستیل_چیپس خلالی بزرگگگ_چی پلت گوجه ای_پفک کوچیک_ و ازین بیسکوییتا که تو شکلات میزنن ...
1 مرداد 1400

یه بیو گرافی کوچولو^^

سلام سلام مهربونا من میخوام خودمو کامل معرفی کنم برای اوین و اخرین بار^^ من زهرا طالبیان قمی ام 13 سالمه متولد 11 بهمن 1387 توی شهر قم متولد شدم و قم هم زندگی میکنم 2 تا داداش شیطون دارم علی و محمد 11 و 5 ساله مامانم سیده زینب ناجیان 37 ساله بابام ابولفضل طالبیان 42 ساله عاشق رنگ صورتی و زردم بیشتر صورتی خانواده و فامیلامونو خیلی دوست دارم عاشقشونم 3 تا عمه و 1 عمو و 2تا خاله و 3 تا دایی دارم همیشه سعی میکنم شاد باشم با چیزای کوچیک عاشق عکاسی ام بسکتبال کار میکنم از 8 سالگی عاشق اشپزی و نقاشی ام همیشه دوست دارم از لحظه لذت ببرم و انرژی مثبت بدم به خودم و اطرافیانم ارزوم اینه که خواهر ...
27 تير 1400

نی نی های با نمکمون^^

سلامممممممممممممم من اومدن نی نی هایی که یا پارسال یا امسال از خانواده یا دوستانمون متولد شدن رو بگم اولیش اقا رهام پسر دوست مامانی بعد حنانه سادات دختر دوست مامانی 2 تا حسناهامون دخترای دوست مامان فاطمه سادات نوه خالم علی کوچولو خواهر زاده عارفه رفیقم یعنی شاید باورتون نشه ولی هروقت عارقه عکسای علی رو میفرسته من ذوق میکنم برنا پسر دوست مامان مشکات نوه دایی مامانی و زهرا سادات قشنگم که دیروز به دنیا اومد که نوه خالمه البته توراهی هم دارم مثل بچه دختر خاله مامانم(جنسیتش معلوم نیست) یا دختر دختر عمم وای چقدر من ذوق دارم دختر عاطفه بیاد و بشه اولین نتیجه عزیز و ماها باهاش بازی کنیم عاطفه خودش بزرگترین و او...
26 تير 1400

خاطره 24 تیر1400^(دربی 96)

سلام مهربونا^^ امید وارم حال دلتون خوب باشه خب من اومدم خاطره دیروز رو بگم دیروز دربی بود و من خیلی ذوق داشتم براش چون تازه فن پیج پرسپولیس شدم و میخواستم پست برد دربی رو بزارم من عصر وقتی همه کارامو کردم رفتم نقاشی کشیدم بعد چند ماه یه نقاشی یونیکرنی خوشگل که خیلی وقت برد و همش پاک کردم و دوباره کشیدم ولی اخرش عالی شد حالا عکساشو بعدا  تو همین پست ویرایش میکنم و میزارم مامان و بابا هم میخواستن برن بیرون با داداشیا  ولی من برای دربی موندم تا دربی شروع بشه یه نقاشی دیگه هم کشیدم الماس رنگ ابی رفتم پفیلا و خوراکی اماده کردم تا شروع بشه نیمه اول کسل کننده شو دیدم و خانواده برگشتن نیمه دوم شروع ...
25 تير 1400