خاطره 23 تیر1400^^
سلام سلام بهترینا^^ امیدوارم حال دلتون عالی باشه خب من اومدم خاطره دیروز یعنی 23 تیر رو بگم راستش من صبح بستنی خواستم ولی مامانی گفت عصر داداش میره میخره عصر شد و منم مثل هر روز حوصلم سر رفت خیلیییی داداشی هم داشت میرفت کانون و بعدشم کلاس کاراته و نمیتونست بره بگیره منم رفتم 1 ساعت تبلت بازی کردم بعدش محدثه جونم اومد مثل همیشه پیشنهاد پارک داد ولی چون دیروز قم قرمز شد من فکر کردم شاید پارک بسته باشه و اینکه دیر بود 6 و 30 دقیقه بود و 7 نمیزاشتن کسی بره تو و 8 هم کلا بوستان تعطیل میشد مامان محدثه عمه جانم هم خونه نبود و محمد امین با داداشی رفته بود کاراته به سلامتی محمد امین به تکلیف رسید البته من فکر میکنم...